گزارشی از آخرین شب جشنواره فیلم فجر در مشهد (۲۲بهمن ۱۴۰۳)| مهر قبولی برای مخاطبان سینما ویدئو | صحبت‌های مصطفی زمانی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای فیلم «شمال از جنوب غربی» ویدئو | درخواست خانی، برنده سیمرغ بهترین فیلم اول، از وزیر ارشاد برای اکران فیلم قاتل وحشی ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اول به محمود كريمى برای فیلم «بچه مردم» ویدئو | صحبت‌های فریبا نادری پس‌از دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای فیلم شوهر ستاره ویدئو | اهدای سیمرغ بهترین بازیگر نقش اصلی زن به فریبا نادری برای «شوهر ستاره» ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد به مصطفی زمانی برای «شمال از جنوب غربی» ویدئو | صحبت‌های لیندا کیانی پس‌از اهدای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم ۱۹۶۸ ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن به لیندا کیانی برای فیلم ۱۹۶۸ ویدئو | صحبت‌های فرهاد آییش پس‌از دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم موسی کلیم الله ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به فرهاد آئیش برای «موسی کلیم‌الله» ویدئو | اجرای قطعه «وطن» توسط علی زندوکیلی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۳ تلویزیون کلیپ خاطره‌انگیز جشنواره فجر را نمایش نداد! استاندار خراسان رضوی: از ایجاد دبیرخانه دائمی جشنواره فیلم فجر در مشهد حمایت می‌کنم + ویدئو ویدئو | شوخی حاضران در اختتامیه جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۳ با «موسی‌ کلیم‌الله» ویدئو | معرفی خلاقانه داوران چهل‌‌وسومین جشنواره فیلم فجر توسط محمدرضا علیمردانی ویدئو | صحبت‌های جعفر صادقی برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم مستند برای «شگرد» ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ فیلم مستند سینمایی به جعفر صادقی تهیه کننده فیلم «شگرد» ویدئو | صحبت‌های نیما مهدیان پس‌از دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی مستند داستانی برای «یک وجب خاک» ویدئو | لحظه اهدای سیمرغ بهترین کارگردان فیلم مستند سینمایی به نیما مهدیان برای فیلم یک وجب خاک
سرخط خبرها

غبار تبلیغات منفی را نزدوده ایم

  • کد خبر: ۴۵۲۴۳
  • ۱۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۶
غبار تبلیغات منفی را نزدوده ایم
الهام فلاح - داستان نویس
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، کشور مستقل دیگری به فهرست کشور‌هایی که زبان فارسی در آن‌ها رسمیت داشت افزوده شد: تاجیکستان. پیش از آن رخداد تاریخی نیز در ایران و افغانستان و پاکستان و حتی بخش‌هایی از هند (به ویژه هند پیش از تسلط استعمارگران) فارسی به عنوان زبان کاربردی استفاده می‌شده است. همچنین بسیاری از مردمان برخی دیگر از سرزمین‌های استقلال یافته از شوروی سابق به ویژه ازبکستان از گذشته‌ای دور تا امروز به زبان فارسی سخن می‌گویند و کافی است سفری به استانبول کرده باشید تا با انبوه نوشته‌های فارسی و اشعار فارسی گویان کهن بر در و دیوار مساجد و موزه‌ها و روی سنگ قبر‌های قدیمی روبه رو شوید. همه این‌ها نشان می‌دهد که هر قدر فارسی در حوزه اروپا و آمریکا زبان مهجور و سختی باشد و بتوان گناه نرسیدن پای ادبیات فارسی به آن سوی زمین را به گردن زبان انداخت، دست کم در حوزه‌ای که پیش از آن ذکر شد، یعنی ایران و ممالک همسایه با آن، زبان فارسی همچنان آشناست و هنوز بسیارند افرادی که خارج از ایران، به فارسی حرف بزنند هرچند الفبای سیریلیک یا لاتین یا هندی را برای نوشتار خود به کار ببرند.
 
اما نکته جالب توجه اینجاست که مبادلات فرهنگی ایران (در زمینه ادبیات) با کشور‌هایی مثل افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان نزدیک به صفر است. تاجیکستان چیزی به اسم بخش خصوصی در نشر ندارد و چاپ کتاب و نشر آن به کل تحت نظارت و اجازه مستقیم دولت است. ترکمنستان و ازبکستان نیز با وجود پیشینه کهن زبان فارسی در تاریخ این سرزمین‌ها محدودیت‌ها و موانعی برای کاربرد و ترویج این زبان ایجاد کرده اند. همچنین تجربه چاپ کتاب چند تن از نویسندگان ایرانی در افغانستان نشان می‌دهد که موفقیت چندانی در کارشان روی نداده و نتوانسته اند دل مخاطب افغانستانی را به دست آورند.
 
کتاب‌های عتیق رحیمی، نویسنده معروف آن کشور، حتی از روی نسخه انگلیسی ترجمه و در ایران منتشر می‌شود. این حجم از ایران هراسی یا تعاملات ناچیز فرهنگی با ایران در فضای ادبی کشور‌های همسایه که زبان فارسی در آن‌ها ریشه دار است، از کجا نشئت می‌گیرد؟ غیر از این است که از نشت انقلاب و اندیشه هایش به خاک خود واهمه دارند و کسی نیست که نداند هیچ چیز به اندازه ادبیات در برانگیختن اذهان روشن فکران و دگراندیشان نقش اساسی ایفا نمی‌کند؟ سؤال اساسی این است که چه چیزی این قدر مرعوب کننده بوده است و با داشتن این فضای انفرادی، چرا من و هم نسلانم قریب به ۴ دهه بعد از انقلاب، همچنان عزممان جزم است که بنویسیم؟ آیا ما در همه عرصه‌ها برای کشور‌های دیگر این قدر عجیب و درک ناشدنی هستیم؟ اوضاع در شعر حتی از این هم بدتر است. ما بازار صابر یا گلرخسار صفی اوا را می‌شناسیم؟ آن‌ها چطور؟ سروده‌های سیمین بهبهانی و سید علی صالحی را خوانده اند؟ در اقتصاد و سیاست و دیپلماسی هم گویا همین روال برقراراست. چه چیزی باعث می‌شود که ادبیات ما حتی برای هم زبانان ما موضوع رعب برانگیزی باشد و باقی مجامع جهانی و سردمداران ممالک از ما بخواهند مانند یک کشور عادی رفتار کنیم؟ شاید ما در زدودن چهره فرهنگی و ادبی خود از غبار تبلیغاتی که علیهش وجود دارد، به قدر کافی تلاش نکرده ایم.
 
البته که دور از ذهن نیست که شعر و داستان هم مانند بسیاری دیگر از حوزه‌ها چوب ویران بودن همان پای بستی را می‌خورد که خانه دقیقا از همان جا ویران است.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->